دست نوشته های پسر سنندجی

(پر بیننده ترین وبلاگ شعر پارسی) اگر دنبال من میگردی من پشت هیچستانم !!!!

دست نوشته های پسر سنندجی

(پر بیننده ترین وبلاگ شعر پارسی) اگر دنبال من میگردی من پشت هیچستانم !!!!

نوشتن

 

نوشتن برای من درست مانند چرخاندن کلید در قفل در یک اتاق است.

 لحظه ای است که به سراغ درونم میروم.

می نویسم و تمام هوای تازه در چهار دیواری درونم می پیچید.

 می نویسم و هر بار در یکی از دالانهای پیچاپیج درونم را به روی دیگران باز می کنم.

آنچه را که می توانم قسمت کنم قسمت می کنم.

آنچه را که می خواهم در نهان خانه روح نگهدارم پنهان می کنم.

نوشتن برای من نوعی فرا فکنی است.

 مانند پنسی می ماند که از شکاف روحم آنچه را که آزارش می دهد بر می دارد

 و خارج می کند.

 پلی است بین ناخود آگاه و خود آگاهم.

 می نویسم و پرده بالا می رود تا تنها وجهی از وجوه درونم را به نمایش بگذارم.

 نمایشی برای خودم. برای کسانی که مرا می خوانند.

 بعضی ها مرا می شناسند و بعضی هم نمی دانند کیستم.

اهمیتی ندارد من مینویسم تا خوانده شوم توسط خودم، توسط دیگران.

 

  امیر شیخ الاسلامی

 

نظرات 18 + ارسال نظر
شایان سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:12 ق.ظ

امیر خیلی عالی بود اما خیلی نا امید کننده بود.اگه اتفاقی افتاده بیخیال.هیچی واست مهم نباشه جز خودت.

شایان جان اگه تنها تو یه کویر میزیستم حتما به توصیه شما عمل میکردم.ممنون.

سمانه علیمرادی سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:46 ق.ظ

خیلی متنه قشنگی بود.یه بیوگرافی بود از چطور نوشتنت.من خیلی چیزها فهمیدم.

و خیلی چیز ها رو هم نفهمیدید
چون خودم می دانم در من و در شعرم چه میگذرد.

سوگل (baharak_192003) سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:30 ق.ظ http://sogoliy.blogfa.com

سلام داداش امیرجونم
من نظرم اینه که تو مینویسی تا یه کم آرامش بدست بیاری . چون نه شما هیچ وقت میتونی همه چیز رو بنویسی و نه ما میتنیم همه چیز رو بفهمیم .
برایت آرزوی موفقیت میکنم

به من هم سر بزن

بای بای

برای من باش... سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ب.ظ http://www.taraneye-tanhaii.blogfa.com

نوشتهی قشنگی بود
نو شتن یعنی همین... یعنی همون حس واقعی درون خودت که روی کاغذ مینویسی
که تو این رو خوب درک کردی
موفق باشی

دکتر رضا چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:15 ق.ظ

خیلی متنه با حس و قوی بود. من چند بار خوندم .به خصوص وقتی با موزیکه وبلاگ این متنه قشنگ رو بخونی. موفق باشی از صمیم قلبم اینو میگم.

استاد ممنونم.

نازی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:39 ب.ظ http://www.tarajshode.blogfa.com

شاید خیلی یامون ظاهراْ یه حسهای مشترک،یه درد مشترک داشته باشیم ولی نمیدونم چرا هیچوقت هیچ کدوم همدیگرو نمی فهمیم ..
و شاید در مورد مون قضاوت بدی بکنن و شاید اونی که باید بفهمه هیچ وقت نمی خواد بفهمه و بپذیره ..
بهتره خودت خودتو بفهمی ..
شاد باشی ..

محمد چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:11 ب.ظ http://mk2008.blogfa.com

عشق بلندتر از آن است که


زیر کوتاهی نگاهی عتاب آور پامالش کنی

عشق حقیقتی تر از آن است که


پشت ابر حیاهای ناراستین پنهانش کنی

عشق یتیم تر از آن است که


به دست رودخانه روزگار بسپاری
.....................................................
من آپم

مهیار چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:25 ب.ظ

سلام
خسته نباشی . درست میگی نوشتن همه چیز است
نوشتن یعنی رهایی
رها شدن در اندیشه ..........
شاد باشی

سایه چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:34 ب.ظ

امیر جان متنت عالی بود. موفق باشی

نازی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:09 ب.ظ http://www.tarajshode.blogfa.com

سلام ..
ممنونم که بلاخره اومدی ..
آره فرق میکنه ..
راستی وبلاگتو با اجازه میذارم تو لینکدونیم ..
تا بعد ..

ثمیرا جون پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:04 ق.ظ

وااااااااای چقد عالیه . من خیلی خوشم اومد. همه صفحاته وبلاگتو سیو کردم. الیته بی اجازه. آیدیتم اد کردم اگه میشه جوابه سوالمو بده.

میلاد پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:16 ق.ظ http://milad.blogfa.com

خیلی متنه خودمونی بود. از این راحت بودنت خیلی خوشم اومد.

۰۰۹۸ پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:25 ق.ظ

وبلاگت خیلی عالیه . میشه من یه شعر واشه شما بفرسم . شما بزارید ؟

المیرا, تهران پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:20 ق.ظ

کویر همیشه تنهاست بس تو باران باش و بر کویر ببار
باشه ؟

چشم... !

نازی, پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:25 ب.ظ http://www.tarajshode.blogfa.com

امیر ممنونم ..
راستی چرا اون سطر آبی یرو حذف کردی ؟
ولی همون سطر با همه ی نو شتت برابری داشت ،
نمیدونم حتماْ ..
تا بعد ..

دل خوش سیری چند, جمعه 19 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:30 ق.ظ

دوست عزیز اه سوزناکی در این متنت بود که شعله هایش مرا نیز گزید ولی باید استوار بود مانند بید سرپا مردن را تجربه کرد

بیتابه عشق, جمعه 19 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:12 ق.ظ

متنه خیلی خودمونی و تو دل برویی بود. من از این جور مطالب خیلی خوشم میاد. آدم اگه خودش باشه خیلی خوبه . و تو این مطلب تو خیلی خودمونی نوشتی.عالی بود.

آبجی, سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:35 ق.ظ http://dadashi-abji.blogfa.com/

ممنون از اینکه به ما سر زدی . کاش بازم ببینیمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد