باشد روزی تلافی کنم...

 

love1

 

این شعر را برای همگان خواهم خواند،

اما فقط، یکی، می داند در من و در شعرم چه می گذرد

 

کاش بودی اینجا در کنارم، اشک هایم را می دیدی که می چکد،

صدایم را می شنیدی که گرفته، دلم تنگ شده عزیز دل.

دیگر وقتی صدایت می کنم علامت تعجب را به نشانه ندا و منادا نمی گذارم،

چرا که هر واژه ای که می نویسم ترا فریاد می کند، عزیز دل.

دوست دارم نوشته هایم زیاد شود،

دوست دارم صفحات سفید عمر را با یادداشت هایی برای تو پر کنم،

دوست دارم روزهای خالی عمر را از تو لبریز کنم

دوست دارم

دوستت دارم

دوستم داری

دیگران هر چه می خواهند بگویند

دیگران هر چه می خواهند فکر کنند

دیگران هر چه می خواهند بخواهند

این منم که دوستت دارم، عزیز دل

 و برایت می نویسم هر واژه ای که به ذهنم برسد تا اینگونه

به تو بگویم: هر واژه ای که به ذهنم می رسد برای تو.

چشمهایم برای تو

لحظات عمر برای تو

اشک هایم برای من تا روزی که هر یک الماسی شوند، که باشد برای تو

روز تولدم هم، هر روزی که هست، فقط برای تو.

من در عاشقی نیازی به منتقد ندارم

در عاشقی نمی خواهم کسی به من بگوید اشتباه تایپ کرده ای

یا مثلا اصول نگارشی را رعایت نکرده ای

یا مخاطب را در نظر نگرفته ای

من در عاشقی نیاز به کسی ندارم تا به من بنگرد

می خواهم تنها باشم

من در عاشقی به هیچ چیز نیازی ندارم

من اگر بی نیاز نباشم عاشق نیستم

من عاشقم پس بی نیازم

این حرف آخر من است

برای هر کس که فکر می کند باید مرا به راه راست هدایت کند.

اگر خواستی بیایی

من همان جایی هستم که بودم

همان جایی که رهایم کردی..

 

می بینی چقدر مظلومم.

باید بخاطر دوست داشتن تو از خودم در برابر خودم دفاع کنم،

باشد روزی تلافی کنم.

 

    امیر شیخ الاسلامی