دست نوشته های پسر سنندجی

(پر بیننده ترین وبلاگ شعر پارسی) اگر دنبال من میگردی من پشت هیچستانم !!!!

دست نوشته های پسر سنندجی

(پر بیننده ترین وبلاگ شعر پارسی) اگر دنبال من میگردی من پشت هیچستانم !!!!

حال من

 

سلام ! حال من خوب است، اما تو باور نکن ...

 

حال من

 

نظرات 19 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:05 ب.ظ http://mummy-memory.blogsky.com

سلام پسر سنندجی.
اشکال نداره ..
ما همه عادتمونه بگیم حالمون خوبه! ولی باطنن این طور نیست.
این نیز بگذرد.

عشق الکی چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:15 ب.ظ http://vosogh.blogsky.com

سلام
دیگه مهم نیست که باور بکنه یا نکنه

شکوفه چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:33 ب.ظ http://haramedelam.blogsky.com

سلام ..

عیدت مبارک ..

همیشه همینجوری بوده رسم روزگار اینکه حالت خوب نباشه

ولی می گی حالم خیلی خوبه ..

توکل بخدا ..

در پناه حق

اوج عمیق چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:59 ب.ظ

سلام .. سلام منم حالم خوبه ....

هنگامه چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:02 ب.ظ

حاله منم خوبه اما تو هم باور نکن چرا همه اینجوری شدیم ؟!!!!!!!!!!!!

آرینا پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:26 ق.ظ

خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است......

برای من باش... پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:05 ب.ظ

امیدوارم همیشه خوب باشی اما راستی راستی
خدا بزرگه...

اسرین {روژان} جمعه 5 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:48 ب.ظ http://faghatfarnaz@yahoo.com

سلام من همشهریتم موفق باشی

حمید جمعه 5 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:27 ب.ظ

سلام.خیلی جالب بود . اما مثل اینکه اخیرا ناراحت مینویسی.بابا بیخیال.هرچی دختره پوچ و بی معنی هستن.

[ بدون نام ] جمعه 5 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:36 ب.ظ

چه آهنگی کلی با شعرات آهنگه وبلاگت و حال و هواش گریه کردم.ممنون

مینو جمعه 5 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:49 ب.ظ

دوست داری بگم می خوام هر روز صبح با صدای تو بیدار بشم........بعد بفهمی با ساعتم بودم!!!!!!دوست داری بگم چرا رفتی؟؟؟؟ بعد بفهمی با برق بودم!!!!دوست داری بگم هرجا باشی پیدات می کنم..... بعد بفهمی با دسته کلیدم بودم!!!!! دوست داری بگم دوستت دارم بعد فکر کنی با........نه! ایندفعه با خودت بودم

دل خوش سیری چند شنبه 6 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:11 ق.ظ

ادم یه وقت های هالی به هالی میشه به قول معروف چون میگذرد غمی نیست

رزا دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.tanhaee-mah.blogfa.com

سلام .
دیگر حالی نمانده است تا بخواهد خوب باشد یا بد ...
امیدوارم که حالت هرچه زودتر خوب بشه .

سوگل (baharak_192003) سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:34 ق.ظ http://sogoliy.blogfa.com

سلام امیر جان خوبی؟
یادم نبود خودت نوشته بودی خوبی .
غصه شو نخور .
بگذشت از این بدتر این نیز بگذرد
من آپدیت کردم منتظرم بهم سر بزنی .

یک دوست جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:31 ب.ظ

مردن خوب بودمردن خوب بود
آروم آروم.......... در کنار تو ............. در آغوشه تو دوستت دارم می دونی ؟
یه اتاق باشه ..... گرم گرم .... روشن روشن
تو باشی منم باشم
کف اتاق سنگ باشه.. سنگ سفید..تو منو بغل کردی که نترسم
که سردم نشه نلرزم
می دونی ؟
تو منو بغل کردی طوری که تکیه دادی به دیوار
پاهاتم دراز کردی...منم اومدم نشستم جلوت
بهت تکیه دادم
دو تا دستاتو دور من حلقه کردی
بهت میگم چشماتو می بندی؟...می گی : آره
چشماتو می بندی
بهت می گم : قصه می گی تو گوشم ؟
می گی : آره
و شروع می کنی به قصه گفتن تو گوشم
آروم آروم.......قصه می گی
یک عالمه قصه بلندو طولانی که هیچ وقت تموم نمی شه
می دونی ؟
می خوام رگمو بزنم
چون دست چپ...یه حرکت سریع.. یه جمله ی عمیق بلدی ؟
نه وای !!! تو که نمی بینی
و نمی دونی که می خوام رگمو بزنم
تو چشماتو بستی نمی بینی .....
من تیغ و از جیبم در میارم.... نمی بینی که سریع می برم
نمی بینی که خون فواره می کنه... روی سنگ های سفید و
نمی بینی که دستم می سوزه
من لبمو گاز می گیرم که نگم : آخ
که تو چشماتو باز نکنی و منو نبینی
تو داری قصه می گی و هیچ چیز رو نمی بینی
من دارم دستمو نگاه میکنم
دست چپمو.....خون ازش میاد
می دو نی ؟
دستمو می ذارم رو زانوهام
خون از روی زانوهام می ریزه کف سنگها
مسیرش قشنگه.....حیف که چشمات بسته است
نمی بینی .....
تو بغلم کردی نمی بینی که سردم شده
محکمتر بغلم می کنی تا گرمم شه
می بینی که نا منظم نفس می کشم
تو دلت می گی آخی............
نفسم گرفت.. می بینی ولی محکم تر بغلم می کنی
سردتر می شم ...می بینی که دیگه نفس نمی کشم
چشماتو باز می کنی و می بینی من مردم .. می دونی ؟
می ترسم خودمو بکشم
از سرد شدن... از این هایی که مردن... از خون دیدن
ولی وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم
مردن خوب بود
آروم آروم ...در کناره تو ... و در آغوشه تو ...
گریه نکن
من دیگه نیستم که ببوسمت.....بگم خوشکل شدی
تو خیلی گریه می کنی
دلم می شکنه ... دلم نا زکه... نشکونش
باشه ؟
من مردم ولی تو باورت نمی شه
تکونم می دی که بیدار شم
فکر می کنی مثل همیشه قصه گفتی و من خوابیدم
می بینی نفس نمی کشم ....ولی بازم باور نمی کنی
اونقدر محکم بغلم می کنی که گرمم شه... اما فایده نداره
من مر دم ... ولی برای تو زنده ام
پس هر شب به این باغ بیا .... ولی گریه نکن
می خوام یه چیزی بهت بگم می دونی ؟
دوستت دارم

نازنین, سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:13 ب.ظ http://niloofare-abi.blogfa.com

مرگ همراه دائمی ماست
و اوست که به زندگی ما معنای حقیقی می بخشد

نسرین, خوی پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:44 ب.ظ

سلام امیر جان حالت خوبه وبلاگت غم بزرگی رو شونه هام گذاشت آخه لقب من تن پوش تنهایی هست خودمم تنهام می دونم چه احساسی داری ولی بدون یه نفرو داری که به صد تا دوست می خوره بالا سرتو نگاه کن ! نگاه کن
اره خدا هیچ وقت تنهات نمی ذاره

سیامک, قم جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:08 ب.ظ

سلام خوبی می تونم خواهش کنم شعر های جدید و عاشقانه را به این emil بفرستیدsaat_sheni_64@yahoo.com

تنهاترین آرام, دیار تنهایی پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 07:53 ب.ظ http://ندارم

تو
من درطلوع چشمهایت متولدشدم
ردپای یک حادثه را
تاپنجره نگاه تودنبال کردم
درمسیرنگاه تورستگارشدم
ودرتوهم غروب چشمهایت مردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد