وقتی در تنهایی خودم قدم می زنم،
خاطرات با تو بودن
آرامشم را بر هم می زند.
چه پریشانی لذت بخشی است ، دلتنگ تو بودن...
دلم برای شنیدن صدایت تنگ شده.
برای دیدنت...
دیشب در خواب منتظر آمدنت بودم ،
اما به خوابم هم نیامدی و درد انتظار را در
خواب هم حس کردم.
امیر شیخ الاسلامی
خیلی وبلاگه محشری دارید.عالیههه
سلام امیر جان خیلی خوشم اومد خصوصا پست قبلی
lموفق و شاد باشی
همشهری سلام
واقعا دست مریزاد
بابا چی کار کردی .یه ملت رو بردی تو کف !!!
جدی میگم عالیه من که یاد یه عشقی که قبلنا داشتم افتادم و کلی گریه کردم. دوست دارم با هم در تماس باشیم.
درود بر تو سنندجیه گل.
سلام .خیلی با حال بود .واقعاْ چه الفبای دردناکیست این انتظار
به وبلاگ من سر بزن خوشحال میشم
شعرهای عاشقانه ی پسر سنندجی َ قسمت روزانه اش خوبه اما بازم عاشقانه اس ! یعنی تکراریه ...
عکس ها هم قشنگ نیستند :(
اما آی دی هاش جالبه !
سلام امیر
محبت کردی لبی به فنجان دریای زدی
برکه یک داستانه اگر دوست داشته باشی
سر بزن متشکرم از مهربونیت
دیدنت یک رویاست
یک ارزوست
ندیدنت ......؟
هه هه خیلی با نمکی دایی
به نام خدا
مرا و تو را و هر چه بر ما رفت...!
نگاه دو چشم, تو جرمش بود...!
و گناه بی گناهی, قلبم...!
چه حیف!!!
شب رفیق, دلت شد...!
ستاره رفیق, نارفیق, چشمانم...!
ستاره مرحم اشکم نبود...!
ستاره حسود بود...!
تو را ستاره ربود از من...!
تو را ستاره گرفت از من...!
و شد به جرم, گناه فریب چشمانت...!
دلم به حبس, ابد محکوم...!
میان سینه ی زخمی...!
میان سینه ی تنگم...!
تو رفتی و من رفت...!
تو رفتی و دل به حبس دلت ماند...!
تو رفتی.....!
تو رفتی و ستاره هنوز می خندد...!
به طنز تلخناک, شکستن...!
به لحظه لحظه ی من...!
تو رفتی و ...!
نگاه ساکت, چشمان, ترناکم...!
به قاب چشمت...!
که کوب دیوار دلم بود ماند و می ماند...!
شکنجه به شلاق یاد و نام تو می شود قلبم...!
تو رفتی و هنوز...!
چرا مرا؟!!!
آخر مرا که دلت دلیل دلم بود...!
چرا؟!!!
سلام
بهتون تبریک میگم وبلاگ قشنگی دارین
امیدوارم همیشه موفق باشین
منتظر حضور سبزتون هستم
صدرا
امیر جان یه مدتیه نیستی.امیدوارم اتفاقی برات نیفتاده باشه.
سلام عالیه
عالیه امیر جون عالیه ممنونم ازت